در مرور درسهای مشروطه از بیان رهبر معظم انقلاب تا کنون به 12 مورد اشاره شد. بازخوانی درسی دیگر از این مقطع مهم و تأثیرگذار در تاریخ حیات سیاسی ملت ایران میتواند به تجارب امروز ما بیفزاید.
13ـ تجربه مشروطه و تلاش برای نگه داشتن حصارها؛ مؤلفههای قدرت ملتها تنها ابزارها و تجهیزات مادی نیستند. تاریخ ملل بسیار سراغ دارد تمدنها و قدرتهای مادی قوی را که از صدر به زیر کشیده شدهاند، اما مللی که مضاف بر این سازوکارهای قدرت مادی، از گونهای ارزشمداری و منزلت و هنجارمندی معنوی هم برخوردار بودهاند، توانستهاند قدرتی پایدارتر به وجود آورند. مؤلفه قدرت معنوی همان چیزی است که امروز از آن به قدرت نرم و شناختی یاد میشود. ملت ایران نیز زمانی توانست وضعیت بغرنج مستبدانه خود در داخل را متحول کند که این قدرت را شناخت و در صدد حفظ و تقویت آن برآمد. اساساً یکی از تمایزات حرکتهای تکاملی اجتماعی و سیاسی گذشته ملت ایران با انقلاب اسلامی همین بود که توانست انقلابی مبتنی بر معنویت و فرهنگ ارزشی خود ایجاد کند. رهبر معظم انقلاب در سال 1383 به زیبایی به این موضوع اشاره کردهاند: «سالها این ملت در سختیهای ناشی از سلطه بیگانه گذراند تا اینکه زمینه برای انقلاب اسلامی آماده شد. رهبری حکیم، پرقدرت، با اراده و عزم راسخ و نافذ در همه دلها، در میان مردم بهوجود آمد و وارد میدان شد؛ ملت هم تجربه پیدا کرده بودند؛ لذا انقلاب اسلامی شکل گرفت و این دفعه ترفند دشمن بیاثر ماند؛ چون ملت و رهبران در انقلاب اسلامی تجربه پیدا کرده بودند. در دوره مشروطه، رهبران و مردم نمیدانستند کمین بیگانگان با آمادگیهای قبلی چقدر خطرناک است؛ لذا حصارهای خودشان را برچیدند و مهیای قبول حمله دشمن شدند؛ دشمن هم آمد و هر کار خواست، در این کشور کرد. این دفعه در انقلاب اسلامی، با استفاده از تجربه مشروطیت، هم ملت ما، هم رهبران روحانی ما و هم روشنفکران صادق ما فهمیدند که باید حصار معنویـ یعنی حصار ایمان، ارزشهای انقلابی و حصار بیداریـ را در مقابل توطئههای دشمن محکم نگه دارند.»
14ـ ایستادگی روی پای خود؛ از دیگر تجارب و درسآموزیهای مشروطه برای انقلاب اسلامی و البته امروز ما این است که باید روی پای خود بایستیم و البته قدر پیشرفتهای به دست آمده را بدانیم؛ در همین زمینه، رهبر معظم انقلاب معتقدند: «یک روز در آغاز گشایش دروازه زندگی غربی به روی ایران، سیاستمداران و متفکران و نخبگان آن روز ما به جای اینکه وقتی آن پیشرفتها را دیدند، به فکر جوشش از درون باشند... گفتند راه نجات کشور ایران این است که جسماً، روحاً، ظاهراً و باطناً فرنگی شود! به جای اینکه برای جبران عقبافتادگیها به درون مراجعه کنند و گوهر خویش را جستوجو کنند، به جای اینکه خویش را در خویش پیدا کنند، رفتند سراغ اینکه خود را در راه طی شده اروپا پیدا کنند! آنها این اشتباه را کردند. بعد هم رژیم پهلوی بهوسیله خود انگلیسیها روی کار آمد... امروز خطاست که جوان ما بخواهد آن راه را طی کند. آن راه، راه خطایی است.»